معنی از غذاهای اقلید

لغت نامه دهخدا

اقلید

اقلید. [اِ] (اِخ) بلوکی است از فارس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در پنج فرسنگی جنوبی آباده در دامنه ٔ کوه افتاده شهری است در استخر فارس و دارای ولایت و مزارع است. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). شهرکی کوچک است و حصاری دارد و دارای جامع و منبر و هوایی سردسیری و معتدل است و آبی خوش و روان دارد. محصول آن انواع میوه جات و غله. (فارسنامه ٔ ابن البلخی). اقلید السرمق. (صورالاقالیم اصطخری). بپارسی آن هر دو کلمه را کلید و سرمه خوانند. (جهان نامه).

اقلید. [اِ] (ع اِ) حلقه ٔ بینی شتر ماده. || رسن از برگ خرما که سر خنور را بدان بندند. || رشته ای مانند تار از روی که بر حلقه ٔ بینی شتر و بر حلقه ٔ گوشواره پیچند. || گردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || معرب کلید و بمعنی آن. (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دربند و کلید. (آنندراج). ج، اقلاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، اقالید. (آنندراج).


آباده ٔ اقلید

آباده ٔ اقلید. [دَ ی ِ اِ] (اِخ) بخشی از شهرستان آباده است و آن را به مناسبت یکی از قرای آن که اقلید نام دارد آباده ٔ اقلید خوانند تا از آباده ٔ طشک ممتاز باشد. این بخش از طرف شمال و مشرق به ابرقوه (ابرکوه) و توابع اصفهان و از جنوب بقونقری و از مغرب بچهاردانگه و شش ناحیه پیوستگی دارد، طول آن 144 هزار و عرض آن 15 هزار گز و مشتمل بر سی واند قریه یا دیه آباد است. هوای آن مایل بسردی و جمعیت آن 40000 تن و مرکز آن شهر آباده است.

حل جدول

از غذاهای اقلید

آش کارده


از غذاهای گیلانی

سیرقلیه


از غذاهای لرستانی

زیره جوش


از غذاهای اماده

ساندویچ


از غذاهای لرستان

زیره‌جوش


از غذاهای شمالی

باقلاقاتوق

آلومسما، کال کباب، کویی تره، مالابیج، مجی خورش، مرغ لاکو

سیرقلیه، واویشکا، باقلا قاتوق، کباب ترش، مرغانه پلا، نازخاتون


از غذاهای ایتالیایی

لازانیا، سالتیمبوکا، کارپاچیو، کرپ ریکوتا، کالزونه

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

اقلید

کلید،

فرهنگ فارسی هوشیار

اقلید

کلید

معادل ابجد

از غذاهای اقلید

1870

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری